وب لاگ شخصی محمد ناصری

1.

خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش

بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر



2.

بسیار تو را خسته روان باید شد

و انگشت نمای این و آن باید شد



3.

پس از عمری غریبی بی نشانی

خدا می خواست در غربت نمانی

ولی افسوس از آن سرو سرافراز

پلاکی بازگشت و استخوانی



4.

گردی به پا شد در افق

گویی سواری می رسد



5.

چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید



6.

دوباره گوش می دهم به می شودهایت



7. شاید این بار نشد

ولی بار دگر خواهد شد



8. چه اندکند گفتنی ها

و چه بسیارند نا گفتنی ها



9. یه عمره با خودم می گم

خدا رو شکر خوش بخته

خدا رو شکر خوش بختی

چقدر این گفتنش سخته



10. این کشته فتاده به هامون حسین توست