وب لاگ شخصی محمد ناصری

۲۲ مطلب با موضوع «واژه نگار» ثبت شده است

ای پادشه خوبان

داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد

وقت است که باز آیی

یا حضرت باران!

آزادی ام را نذر تو کرده ام

تو را به خدا

بیا!

این شب ها برای آمدنت

اتاق را

نه!

خانه را

نه!

دنیا را چراغانی می کنم

مرا نه سر نه سامان آفریده

پریشانم پریشان آفریده

پریشان خاطران رفتند در خاک

مرا از خاک ایشان آفریده

دنبال یک جا می گردم

یک جای امن برای مردن

گاهی سرگرمی هامان گران تمام می شود

یعنی بیشتر اوقات



حالا که فکر می کنم همیشه سرگرمی هامان برایمان گران تمام می شود

یا ایّها الّذین امنوا

حواستون باشه

اون دنیا History تون رو هم چک می کنن

و اما تو

مطمئن باش که دیگر خام این چرب زبانی هایت نمی شوم

و دیگر گول ادا و اطوار های دخترانه ات را نمی خورم

و انتظار نداشته باش مثل گذشته اسمت در لیست مخاطبینم خود نمایی کند

حتی پیامک هایت را نا خوانده پاک می کنم

خوب می دانم که این گونه زیاد دوام نمی آورم

پس

اگر از سر خاکم گذشتی

فاتحه خواندن را فراموش کن

همان گونه که من تو را ...

اگه قرار باشه که ما بگیم: کجا پول میدن؛ ما بریم همونجا. سریع همه میگن: اوقاف و ...

شما باید دنبال جایی باشی که اگه تو اونجا نباشی، کس دیگه ای هم اونجا نیست.

اندکی بیش تا پایان سال نمانده

خوب می دانم دلیل نیامدنت چیست


اگر منتظری تا من آدم شوم، باید بگویم که:

مهدی جان! من آدم بشو نیستم

من را اگز خودت دنبالت نکشانی به بی راهه می روم

همانگونه که تا به حال رفته ام


بنده ام، بند بنه بر گردنم

بکش!