و باز هم همان قصه خسته کننده و دردناک قدیمی تکرار می شود. یک نفر یک عمل اشتباه را انجام می دهد و ملت غیور ما احساساتی می شوند و هر کدام قضاوتی می کنند بی آنکه نتیجه ای بگیرند. بی آنکه از خودشان سوال کنند که چرا چنین اتفاقی افتاد؟ بی آنکه بدانند هر حرکتی برخواسته از تفکری است و شکل گیری تفکر افراد امری تدریجی است و نه دفعی؛ دقیقا به همین دلیل هم تغییر آن امری است تدریجی و زمان بر. پس چه ساده انگارند کسانی که می گویند اگر شاهین نجفی تغییر کند و توبه کند دیگر کاری با او نداریم.
چرا ما زمانی که شاهین می گفت: "مهدی تو که سنگ روی یخ کردی ما رو، این همه صدات می زنیم و دست ما رو، نمی گیری و نمی شنوی این دعا رو، مهدی تا کی صدا بزنیم خدا رو؟" این قدر عصبانی نشدیم؟ این ترانه دقیقا همان ترانه ای است که وقتی به عده ای ابله می گفتی فلانی مشکل دار است می گفت که: "نه! ترانه اش با موضوع امام زمان را مگر نشنیدی؟"
چرا آن زمانی که ترانه "شرّ اعظم" آمد ما اینقدر عصبانی نشدیم؟ مگر بد آموزی های ترانه "بعد از تو" کم بود؟ یا ترانه "وقتی خدا خوابه"؟ باور کنید این ها قبل از "نقی" خوانده شده اند! من نمی خواهم این جا به نقد ترانه های شاهین نجفی بنشینم اما اندکی تامل لازم است. اندکی صبر. وقت برای هیجانی شدن زیاد است.
چاپ، همه ما با رسانه ها آشنا می شویم، یک منبع قابل توجه است
حقایق